مثل اغلب اوقات که فراغتی از کار و دغدغه های زندگی روزمره پیدا می کنم به جای اینکه مثلا متمرکز آزمون پیش رو باشم، خودمو با وسوسه ی سیری ناپذیر هایکو خوانی مشغول می کنم ،چند روز گذشته را نیز به رسم عدم ترک عادت، اول حسب اتفاق دوباره اعتدال بهاری را گوش دادم. و با موریس ژار و ژان میشل با دو غول بزرگ دنیای افسونگر موسیقی مشغول شدم .

    اما سوای مشغولیت من که از مدتها پیش به رابطه این پدر و پسر فکر کرده ام  ،تقابل تورگینفی این در نوع خود بسیار جالب است !
       هرچه پدر طرفدار سنت های متعالی است و موسیقی روح نوازش با حس وصف ناپذیری با لورنس در بیابان های بکر عربستان ،با شیخ فیصل لجوج در عقبه، با ژیواگو و لارا در یخبندان روسیه همراه می شد.
            پسرک نوگرا نقاشی های الکترونیک موسیقیایی تصویر می کرد و رویاهایش را با یوری گاگارین در فتح کهکشان ها ،با موسیقی دیجیتال در ایستگاه های فضایی میر تصویر می کرد .

هرچه پدر محافظه کار پرصلابت و استوار  است،پسر پر از ایده های ناب  و خلاقیت های نو است 

.

     ++گرچه ژان میشل پسر با موریس ژار پدر در نگاه اول تقابلی از نوع پدران و پسران تورگینف دارند ‌اما همچنان در عین تقابل می توانند در امتداد هم نیز باشند.
++به نظر قدم های بزرگ برای بشریت را فقط از روی سکو های مستحکم سنت های متعالی می توان بر داشت.


********

     + از انجا که من "بازارف" کمی اصلاح پذیری هستم عقیده دارم هرچقدر اکسیژن خوب است هرچه اعتدال بهاری پسر خوبتر است اما تم لارا پدر خوب ترین است البته سوای اصلاح پذیری _که بعید می نماید از من _این نظر یک ترجیح مرجح شخصی و ادای احترامی نیز به گذشته های خاطره انگیز  است.

به بیانی هرچه مدرنیته اجتناب ناپذیر و بیرحم است اما هجرانی های زیبا در طول تاریخ صیقل می خورند و پرجلاتر می شوند.

     ++یاد یک دوست بسیار قدیمی نیزگرامی باد که اینک در دنیای آبی هاست که همیشه توصیه می کرد : تورگینف و داستایفسکی و بطور ادبیات روس  را باید با ترجمه مهری آهی خواند چرا که بواسطه اینکه پدرش سفیر بوده و در مسکو بزرگ شده تسلط بسیار خوبی بر زبان و  ادبیات روسیه دارد .


+++و اینگونه بود که دو روز تا روز آزمون موند و ما اینارو می نویسیم ☹اولی که خوب نبود اما اینو نمیدونم چی میشه!

 


آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسفند! آئین چراغ خاموشی نیست، قربانی خوف مرگ ندارد، مقدر است. بیهوده پروار شدی، کمتر چریده بودی بیشتر می ماندی، چه پاکیزه است کفنت، این پوستین سفید حنابسته ، قربانی، عید قربان مبارک، دلم سخت گرفته، دریغ از یه گوش مطمئن، به تو اعتماد میکنم همصحبت… +حاجی واشنگتن،علی حاتمی
فسرده در دل بهاری گرم در محیطی یخ زده کلماتی خالی از عشق نوازشی سرد. فسرده در دل تابستانی داغ در تکراری غم انگیز بی علاقه گی دلسردی مرگ زای. فسرده در دل پاییزی دلپذیر در بی توجهی نگاهی مشکوک نومیدی. آب شده در دل زمستانی یخ زده در دستی گرم در نگاهی مهرآمیز در حرارت نفسی داغ. مارگوت بیکل/شاملو
چنان به نظاره ایستاده‌ام كه پنداری در خاطرم اندیشه‌یی ‌نمی‌گذرد. – یك شامگاه پاییزی. "سوُته جو" __________________________________________________ امشب احتمالآ ازآن شب هایی است که آدمی باید حتما وبلاگ داشته باشد.از وهن از اندوه های مدام شبانه و روزانه! یک : جانِ قصه در این است که اوضاع و احوال شخصی، روحی و فردیت محضِ من، چنان درهم شکسته ، برهم و آشفته است که هیچ توصیفی بهتر از اینکه "تکه آهنی گداخته در آهنگرخانه که پتک های بی امانی از هر طرف بر پیکرش
بجنب، ای گور! بادِ خزان صدای گریه‌ی من است. "باشوْ" ________________________________________________ به این شکل فکر کنیم ؛ ایمان ما كوه را ازجا می‌كَنَد. عشق ما خورشید و ستارگان را از جا حركت ‌می‌دهد. طبیعت با اندوه شدید ما مهربان است، و گور در تندباد خزان كه با آه‌كشیدن ما یگانه است می‌لرزد. شاید باد بوزد و شاید سخت بگرید، امّا گور تكان نخواهد خورد. ایمان ما لانه‌ی كبوتر را نخواهد جنباند تا چه رسد به كوه را.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Tamame man تدريس خصوصی ریاضی ششم | معلم خصوصي ریاضی ششم | تدريس خصوصی ریاضی ششم دبستان مرجع دانلود آموزش دانلود کده گیگ دی ال وبلاگ صامت روز دوم مشاوره تلفنی صدای مشاور صادرات و واردات تولیدی قابلمه گرانیت گابین